har che minevisam baraye aramesh ghalbe shekasteye man ast
صفحه اصلی | عناوین مطالب | تماس با من | پروفایل | قالب وبلاگ
حرف بسیار است اما اهل گفتن نیستم!
با دلم درگیرم... آری! با تو دشمن نیستم!
ساده میگویم... تو را اینروزها گم کردهام!
چند روزی میشود در قید بودن نیستم!
این که از او مینویسم در غزلهایم تویی!
آن که از او مینویسی همچنان من نیستم!
روح بیآلایشم را چشمهایت حس نکرد!
هیچگاه این را نفهمیدی فقط تن نیستم!
حرفهایم را سکوتم میزند این روزها!
شاعر این بیتهای نیمهجان من نیستم
برچسبـهـ ـا :
خدایا!
آدمهای خوب سر راهم بگذار ... .
حس بسیار خوبیست هنگامی که
در لحظه ی هجوم غم یا ناامیدی یا پریشانی؛
بی هوا کسی سر راه آدم سبز بشود...
کلامش؛نگاهش ؛ حتی نوشتهاش آرامش وشادی وامید....
بپاشد به زندگی....
فقط از دستِ خودِ خدا برمیآمده که آن آدم را،
یا کلام و نگاه و نوشتهاش را برای
آن لحظه خاص سرِ راه زندگی ما بگذارد...!♥
برچسبـهـ ـا :
زندگی رویش یک حادثه نیست...
زندگی رهگذر تجربه هاست...
تکه ابری ست به پهنای غروب...
آسمانی ست به زیبایی مه...
زندگانی چون گل نسترن است...
باید از چشمه ی جان آبش داد...
زندگی مال ماست...
خوب و بد بودن آن...
عملی از من و ماست...
پس بیا تا بفشانیم همه بذر خوبی و صفا...
و بگوییم به دوست...
معنی عشق و حقیقت چه نکوست.
برچسبـهـ ـا :
کاش می تونستم چشمانم رو تهدید کنم
تا به خاطر تو اشک حسرت نبارن
وکاش می تونستم عشق رو فراموش کنم...
عاشقی تو این دوره معنایی نداره
دیگه نمی خوام عاشق باشم
اما نمیشه
می خوام عشق رو فراموش کنم
اما نمی تونم...
آخه میگن
هر کی عاشق نباشه آدم نیست...
برچسبـهـ ـا :
امروز دوباره دلم بی صدا شکست...
با گریه ای غریب و غمی آشنا شکست...
باز به داد دلم میرسیدی ای کاش...
که امروز دوباره دلم بی صدا شکست !!
برچسبـهـ ـا :
در طلوع صبح برایت بهترین تحفه ها را از کوی عشاق، کوی دلتنگی یارت اوردم
سپیده دم صبح که چشمهای عاشقم را گشودم مثل همیشه قلب بیتابم تو را بهانه کرد نمیدانم این بار
چگونه ارامش کنم شاید با کلام های کودکانه شاید هم...
بهترین همسفر من؛ قصه من و تو قصه دریا و کوه است دریایی که تا پای کوه برسد خشک میشود. دل
زیبایت را غرق نومیدی نکنم، بهترینم تو ای ستاره شبهای مستی ام وصال من و تو حکیات دو عاشق در
به در و دیوانه شده وصال من و تو حکایت ابر و باران شده . دل من و تو به هم گره خورده دل من دست از
دلت نمیکشد شاید با حرفهای عاشقانه ات بود که مرا صید دلت کردی شاید چشمهای زیبایت بود که
نگاهی سرشار از عشق را برایم یاد اور شد و شاید هم حکمتی در این عشق پاک و زیبایمان است
محبتی که سرشار از عشق است در چشمان تو موج میزند و دلی که تو داری عین دریا عظیم است و
امشب مثل دیگر شبها نیست نمیدانم چرا دلم بی تابتر شده شید تو در این صیدت برایش قصه عشق
نمیخوانی
اما تو چگونه دل زیبا و معصومم را در دلت زندانی کردی و چه وقت میله های این زندان را میگشایی تا
دلم ازاد و رها زندگی کند
مونس دنیای عاشقانه ام همه اینها را برای تو میسم تویی که روزی فراموش نکنی برای همیشه
عاشقت خواهم ماند
دوستت دارم
برچسبـهـ ـا :
Design: http://ghalebhaa.LOXBLOG.COM |
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
<-PollItems->
خبرنامه وب سایت:
Alternative content
آمار
وبلاگ: |
||
|
||